.:: خوراک مغز ::. ادبیات، سینما، و دنیای تکنولوژی

وبلاگ شخصی آرش رحمانی

فیلسوفی به سینما می رود!

دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۹ ب.ظ

فیلسوفی به سینما می رود!

بخش اول از مجموعه مقالات "فیلم و فلسفه"

 

فیلم برای فلسفه ساخته شده است. فیلم توانایی این را دارد که هر چیزی که تا کنون فلسفه در مورد ظاهر و واقعیت، بازیگر و شخصیت، تعصب و پرسشگری، و حضور و غایب بودن به ما گفته است را برایمان روشنتر نماید.

-         استنلی کَوِل

 

بخش اول:

سوال اصلی این بخش این است که در واقع چرا باید یک فیلسوف بخواهد به سینما برود؟

 یک دلیل می تواند این باشد که او نیز دوست دارد فیلمی ببیند تا در نهایت سرگرم شود. بعنوان مثال، تاریخ نویسان بر این باورندکه «ویتگنشتاین» ساعات زیادی از عمر خود را در سالن های نمایش ارزان قیمت کمبریج گذرانده است که در آن تنها گزینه ای که برای تماشا وجود داشت فیلم های نازل هالیوودی از جمله فیلم های وسترن کابوی و یا موزیکال های «بازبی برکلی» بودند. در این مثال، فیلم عاملی است برای رهایی از فشاری که جامعه بر این متفکرین وارد می کرده است و آنها فیلم را راهی برای فرار موقت از تفکر فلسفی انتخاب می کردند؛ که در این حالت فیلم، از منظر فلسفی، تفاوتی با خواندن یک رمان جنایی، ماهیگیری کردن  و یا انجام هرگونه سرگرمی دیگر ندارد, به این معنی که عملی است برای جدایی از انجام عملی دیگر که صرفا جنبه ی ذهنی داشته است.

اما به نظر من یک فیلسوف، در نقش یک فیلسوف، چهار دلیل عمده برای سینما رفتن دارد.

 

 دلیل اول این است که برای یک فیلسوف سینما ذاتا مهم باشد و به آن اهمیت بدهد. ممکن است برای این فیلسوف، جنبه های تکنولوژیکی ساخت فیلم، و یا معناهای اجتماعی فیلم دیدن مهم باشد. در این حالت، می توان شباهت هایی دید بین افرادی که در سالن تاریک سینما غرق در تماشای یک فیلم هستند، و ساکنین غار افلاطون در کتاب جمهوری. در این حالت می توان جنبه های اجتماعی و روان شناختی سینما رفتن برای فیلم دیدن را مورد بررسی بیشتر قرار داد. همچنین ممکن است این فیلسوف مورد بحث به ذات فیلم به عنوان یک تجربه ی ادراکی و دریافتی علاقه مند باشد، فرآیندی که طی آن یک سری از عکس های ثابتی که تفاوت های جزیی باهم دارند و کنار هم چیده شده اند به یک سطح روشن در یک اتاق تاریک با سرعتی معقول تابیده می شوند تا ذهن انسان بتواند از آن به عنوان یک فیلم یاد کند. این نوع علاقه می تواند سوالات بسیار جذابی در مورد ادراک انسان ها، و جنبه های اجتماعی و روان شناختی آن برانگیزد. همچنین، این فیلسوف مورد بحث امکان دارد به فیلم هایی علاقه مند شود که نسبت به فیلم بودن خود آگاهند (متافیلم)و انواع دیگر فیلم. این رویکرد را می توان «فلسفه و تجربه سینمایی» نام گذاری کرد.

دلیل دومی که ممکن است باعث علاقه یک فیلسوف به فیلم شود این است که بعضی از فیلم ها مضامین و مسائل فلسفی را به تصویر می کشند. این نوع از رابطه ی فیلم و فلسفه این امکان را برای فیلسوف مهیا می سازد تا مثال های روشن کننده برای موضوعات فلسفی مورد علاقه خود بیاد. این موضوع مخصوصا برای کسانی اهمیت پیدا می کند که مجبورند تا به تدریس فلسفه در دانشگاه مشغول باشند زیرا که این فیلم ها معمولا جزء فرهنگ مشترک دانشجویان آنها هستند. استفاده از این فیلم ها به عنوان مثال های آموزشی باعث افزایش گیرائی دانش آموزان در مورد مسائل فلسفی می شود و معمولا باعث بوجود آمدن بحث های کلاسی جذابی می شود چونکه فیلم ها معمولا آشنا ترین رسانه برای اکثر دانشجویان هستند.

یکی از بهترین مثال هایی که می توان در این زمینه به ان اشاره کرد فیلم محبوب برادران «واچوفسکی» یعنی سه گانه «ماتریکس» است. این مجموعه ی علمی-تخیلی تاریک مثال های گرافیکی بسیاری را در مورد موضوعات مختلف فلسفی به مخاطب عرضه می نماید. قهرمان داستان، نیو، که از خواب بیدار شده است پی میبرد که زندگی روزمره ای که درگیر ان بوده است در اصل یک برنامه کامپیوتری بوده، و در واقعیت، بدن او، در کنار بدن تمامی انسان های جهان ماتریکس، توسط ماشین هایی که اکنون تقریبا کنترل کامل دنیا را به دست گرفته اند در حالتی بیهوش و غیر هوشیار نگهداری می شده است. ماتریکس یک برنامه زندگی-محور کامپیوتری است که توسط ماشین ها تولید می شود و به خورد بدن های انسان هایی داده می شود که احساس می کنند در یک دنیای واقعی درگیر یک زنگی روزمره و عادی هستند.

چنین فیلمی دربرگیرنده ی جذابیت هایی ذاتی برای یک فیلسوف است زیرا که به موضوعات کهنه و اصیل دنیای فلسفه ورود میکند، موضوعاتی از قبیل: تفاوت بین ظاهر و واقعیت، سوالات مربوط به نفس گرایی (Solipsism)، طبیعت و ذات خواب دیدن، و غیره. همچنین فیلم ماتریکس به مراحل مختلف شک گرایی روش شناختی دکارت در کتاب تاملات اشاره می کند، اقتباسی از «مغز-در-خمره» «پوتنام» ارائه می کند، و در نهایت اشاراتی دارد به بحث ماشین تجربه ی «ناتزیک». با این وجود، ذکر این نکته ضروری است که فیلم ماتریکس به طریق کاملا فلسفی از نزدیک شدن بیش از حد به این مسائل دوری می کند زیرا که پرداختن بیش از اندازه به زوایای مختلف این موضوعات باعث کاهش قسمت های هیجانی و اکشن فیلم میشده است.

دلیل سومی که ممکن باعث رفتن یک فیلسوف به سالن تاریک سینما همراه با یک بسته ذرت بو داده شود این است که ممکن است این فیلسوف قصد تماشای فیلمی را داشته باشد که درمورد فلسفه و زندگی فیلسوفان است و در آن بحث های فلسفی جدی و مهم مطرح می شوند. این نوع فیلم ها معمولا حالت زندگی نامه دارند و شاید مهمترین تلاش برای ساختن چنین فیلمی فقط توسط «درک یارمن» صورت گرفته است که در سال 1993 فیلم «ویتگنشتاین» را ساخت.

 با وجود بودجه کمی که برای ساخت فیلم در نظر گرفته شده بود، این فیلم تلاشی قابل تحسین برای ارائه ی صحنه های گاها عجیب و مبهم از زندگی این فیلسوف است. این فیلم از نظر تجسم فکری بسیار خلاقانه عمل می کند و تلاش می کند که قسمتی از افکار ویتگنشتاین را به مخاطب عرضه کند تا مخاطب بتواند به رابطه ی بین افکار فلسفی او و زندگی روزمره اش از پنجره ذهن کارگردان دست پیدا کند. فیلم یارمن شاید تنها فیلم جدی نشان دهنده ی زندگی یک فیلسوف باشد؛ اما باید توجه داشت که فلسفه به عنوان یک فعالیت، یک مشی فکری و روش زندگی در خاج از مرزهای انگلوساکسن رواج بیشتری دارد. به عنوان مثال، فلسفه در فرانسه  یک بحث عمومی تر است و در این کشور معمولا می توان فیلم هایی یافت که نه تنها مباحث فلسفی را نشان می دهند بلکه حتی این مباحث را به اکشن اصلی داستان پیوند می دهند و یا حتی بصورت کاملا واضح آن را به بحث می گذارند.

دلیل آخری که ممکن است یک فیلسوف را با سالن های سینما بکشاند موضوع اصلی این سلسله مقالات است: تماشای فیلم به عنوان فلسفه، به این معنی که فیلم یک متن فلسفی است که به انجام عمل فلسفی می پردازد. به این دلیل که در ول مقالات بعدی به صورت کاملا جامع به این دلیل چهارم خواهم پرداخت، اکنون توضیح بیشتری در مورد آن نمیدهم.

بحث اصلی این مقالات البته این نیست که این دسته بنده های صد در صدی بوده و هر فیلم فقط در یک گروه قرار می گیرد، بلکه این دسته بندی ها بیشتر سعی می کنند تا طیفی از فیلم ها را نشان دهند که به فلسفه مربوط می شوند. یک فیلم ممکن است با نشان دادن یکسری موضوعات فلسفی شروع شود ولی در میانه فیلم و تا آخر آن خود نیز به یک متن فلسفی تبدیل شود.

در ادامه این مجموعه مقالات که در روزهای آتی منتشر خواهد شد به بررسی هرچه بیشتر دلایل دوم تا چهارم خواهیم پرداخت و برای هر کدام نیز به یک الی دو فیلم اشاره خواهیم کرد و آنها را از منظر فلسفی بررسی خواهیم کرد.

 

مقاله بعدی: فیلم هایی که موضوعات فلسفی را صرفا به تصویر می کشند: فیلم Total Recall

 

نظرات  (۴)

ممنون. جالب بوذ.
لطفا ادامه بدین.
بسیار عالی بود، حقیقتش تا به حال به این سوال فکر نکرده بودم که چرا باید یک فیلسوف بخواهد به سینما برود؟
اگر امکانش هست رنگ زمینه رُ سفید کنید. برای متن‌های طولانی این رنگ زمینه باعث خستگی چشم میشه. 
پاسخ:
با نظرتون موافقم ولی در حال حاضر امکان ویرایش CSS قالب برای من موجود نیست.
  • علی امامی نائینی
  • بسیار ممنون  از خواندن این یادداشت لذت بردم .
    پاسخ:
    خواهش میکنم. خوشحالم که مطلب مورد توجه شما قرار گرفته. می تونید ادامه این مطلب رو هم در 5 بخش در همین وبلاگ بخونید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی