.:: خوراک مغز ::. ادبیات، سینما، و دنیای تکنولوژی

وبلاگ شخصی آرش رحمانی

بخش دوم: فیلم هایی که موضوعات فلسفی را صرفا به تصویر می کشند: فیلم «یادآوری کامل» یا Total Recall


برای مشاهده بخش اول این سری مقالات اینجا را کلیک کنید. 



اگرچه که فیلم ماتریکس نمونه اعلای فیلمی است که مضامین فلسفی را به تصویر می کشد، اما من اینجا قصد دارم که یک فیلم علمی تخیلی دیگر را که قبل از ماتریکس اکران شده است مورد بحث قرار دهم. فیلم «یادآوری کامل» به کارگردانی «پل ورهوون» با بازی آرنولد شوارتزنگر که در سال 1990 اکران شد. این فیلم با موفقیت قابل توجهی مواجه شد اگرچه که هرگز نتوانست که مانند سری فیلم های ماتریکس به یک جریان یا مکتب خاص در سینما تبدیل شود. این فیلم دارای شاخصه های معمول فیلم های هالیوودی نیز هست که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: ستارگان نامدار، لوکیشن و جلوه های ویژه گران قیمت، و تاکید ویژه بر خشونت و صحنه های اکشن. با ین وجود، این فیلم اشارات جالبی نیز به تعدادی از موضوعات و مسائل فلسفی دارد. (البته این مسئله هدف اصلی تهیه کنندگان فیلم نبوده است. همکار من این فیلم را یک اثر ناشی از نبوغ اتفاقی می نامد.)



این فیلم نشات گرفته از یک داستان کوتاه است که توسط «فیلیپ کی. دیک» نوشته شده است و عنوان آن «ما می توانیم کل آن را برای تو بخاطر بیاوریم» است. این داستان تنها یکی از چند رمان و داستان دیگر از این نویسنده است که به بررسی تفاوت مابین تجربیات ما و لایه های واقعیت می پردازد. دیک یکی از مصاحبه هایش «دیک» می گوید:

من در طول دوران کوتاه نحصیلم در دانشگاه برکلی کالیفرنیا به مطالعه فلسفه مشغول شدم. بر اساس عقایدم، من را یک acosmic panentheist می نامند و این بدین معنی است که من معتقد بر اینم که دنیا و هستی وجود ندارد. من معتقدم که تنها چیزی که وجود دارد خداست و او بسیار بزرگتر از کل هستی است. عالم هستی جزئی از خداست که در زمان و مکان قرار گرفته است. این ایده پایه و اساس کارهای من است: اینکه آنچه واقعیت می نامیم یک توهم توده ای است که همه ی ما به دلایلی نامعلوم مجبور به قبول آن شده ایم. من همیشه این نظر خنده دار را در مورد واقعیت داشته ام. واقعیت گاهی برای من بسیار عاجز به نظر می رسد به این معنی که آن قطعیتی که باید داشته باشد را ندارد.

کارهای «دیک» معمولا دارای محتوای فلسفی شگفت انگیزی هستند، اما این مسئله مشکلی برای تهیه کنندگاه فیلم «یادآوری کامل» که قصد تولید یک فیلم اکشن محبوب را داشته اند نبوده است. مشکل اصلی برای آنها در واقع کوتاه بودن این داستان بوده است. قهرمان اصلی داستان، «داگلاس کویل» کار خاصی انجام نمی دهد زیراکه قسمت اعظم داستان درباره اتفاقاتی است که قبلا برای او اتفاق افتاده است نه کارهای که او انجام می دهد.

«کویل» که یک شخص معمولی نسبتا خوش خلق در آینده است قصد دارد تا خاطره ای القا شده از رفتن به مریخ به عنوان یک مامور ویژه را در ذهن خود بکارد، اما فرآیند القا به درستی پیش نمی رود . کارشناسان فنی پی می برند که او صاحب خاطرات سرکوب شده ایست که مضامینی مشابه محتوای رویاهای القا شده دارند و این خاطرات اکنون در کویل برملا شده اند. شرکتی که کویل را به این ماموریت فرستاده بود قصد کشتن او را داشته، اما کویل آنها را متقاعد می کند که یک فانتزی در ذهن او بکارند تا خاطرات ماموریتش را پاک کند. فانتزی مورد نظر کویل این است که کویل، بعد از مواجهه با موجودات فضایی در دوران کودکی، به تنها انسانی تبدیل می شود که توانایی محافظت از زمین در مقابل حمله این موجودات را دارد. مشکلی که مهندسین فنی در اینجا با آن مواجه می شوند این است که پی می برند که کویل قبلا خاطراتی از این فانتزی را در ذهن خود سرکوب کرده است. آیا این به این معنی است که شاید او واقعا تنها کسی است که می تواند جهان را از نابودی کامل توسط موجودات فضایی نجات دهد؟

این خط داستان اساسا برای یک فیلم با بازی آرنولد مناسب نیست، اما تغییری که در پایان آن رخ می دهد آن را در زمره داستانهای علمی تخیلی، از جمله «منطقه گرگ و میش» و «حدود بیرونی»، قرار می دهد که برای تبدیل به فیلم مناسب هستند. فیلم های اکشن هالیوودی معمولا دارای معیارهای هستند که باید برآورده شوند. شخصیت اصلی داستان باید شخصی عمل گرا و خشن باشد نه اینکه صرفا اتفاقاتی برای او اتفاق بیفتد ( در ابتدای فیلم آرنولد دقیقا چنین شخصیت ساکنی دارد ولی در ادامه به یک کاراکتر اکشن واقعی بدل می شود). اما مهم تر از این مسئله این است که  برای بدست آوردن موفقیت اقتصادی، و توجیه بودجه عظیم فیلم، چنین فیلمی باید گسترده ترین طیف ممکن از مخاطبان را به خود جذب کند. چنین تفکری موجب می شود که سازندگان از جنبه های فلسفی فیلم کاسته و به قسمت های اکشن و جلوه های بصری آن بیفزایند. نکته بسیار جالب در مورد این فیلم این است که حتی با وجود تمامی این ملاحظات، مسائل فلسفی بسیاری را می توان در این فیلم یافت.

این فیلم سه مسئله ای اساسی فلسفی را شامل می شود. اولین مسئله مربوط می شود به ذات تجربه و اهمیت توجه به دلایل تجربیات ما. فعالیت های شرکت یادآوری کامل که شامل القا کردن خاطرات خوش از تعطیلات و ... به ذهن افراد است، یادآور بحث « آزمایش فکر» «ناتزیک» است.

 این ایده به بررسی این قضیه می پردازد که اگر ما اشخاصی با اخلاق و منطقی باشم، ان گاه ما فقط به دنبال تجربیات خوب نخواهیم بود، بلکه تجربیاتی را طلب می کنیم که علت و انگیزه های درستی نیز داشته باشد. سوال این است که اگر یک دستگاه قادر باشد که به ما تجربه ای واقعی را القا کند که آن را دوست داریم، آیا ما حاضر خواهیم شد که در آن تجربه زندگی کنیم؟ اگر دستگاه توانایی این را داشته باشد که به ما القا کند این تجربه بهترین نوع زندگی است که می توانیم داشته باشیم چه؟ اگر دستگاه همچنین بتواند که به ما القا کند که چنین تجربه ای واقعی است و ما فراموش کنیم که در آن ماشین قرار داریم چه؟

 تا حدی که ما اعتقاد داشته باشم که چنین موقعیتی نسبت به زندگی واقعی پست تر است و همچنین تا حدی که اعلام کنیم صرفا داشتن چنین تجربه ای مهم نیست و مهم این مسئله است که این تجربه علت و انگیزه ای درستی داشته باشد، به نظر من حاضر نخواهیم بود این تجربه را قبول کنیم. «کوید» ( تغییر در نام شخصیت داستان به این دلیل بود که سازندگان فیلم قصد داشته اند از  استفاده از نام کویل، که در انگلیسی هم آوای کلمه معادل بلدرچین است پرهیز کنند.) اما نظر دیگری دارد.

مسئله دوم مربوط به بحث هویت شخصی در طول زمان است. در طول فیلم مشخص می شود که «کوید» در واقع یک مامور دولتی به نام «هاوزر» بر روی مریخ بوده است. شخصیت و ویژگی های روانشناختی «هاوزر»  پاک شده، و شخصیت جدید با نام کوید وارد کالبد آن شخص شده است. بر اساس معیار معرفی شده برای خاطره شخصی توسط «جان لاک»، به این دلیل که «کوید» چیزی از زندگی هاوزر به یاد نمی آورد، پس می توان او را شخصی کاملا متفاوت از «هاوزر» در نظر گرفت حتی با وجود اینکه داخل بدن هاوزر است و گاه گاهی او با «هاوزر» اشتباه گرفته می شود.

 اوج خلاقیت و ابتکار فیلم آنجاست که هاوزر پیغام هایی ویدیویی را برای کوید ضبط می کند و این روشی است که یک شخص می تواند با شخص دیگری که که بعدها از بدنش استفاده می کند صحبت کند. سوال اینجاست که اگر توطئه کنندگان موفق شوند هاوزر را به بدن خود بازگردانند، آیا می توان گفت که کوید به قتل رسیده است؟ (آیا می توان به قتل یک نفر اهتمام ورزید بدون اینکه در واقع کسی را کشت؟). برای کوید ضروری است که از بازگشت هاوزر ممانعت کند تا بتواند هویت جدید خود را از طریق اعمال و انتخاب های خود قبول کند. (مورد دیگری که می توان بوسیله آن بحث هویت شخصی را پیگیری کرد در کاراکتر عجیب «کواتو» مشخص می شود که یک رهبر مذهبی است ولی جسم او از یک سر پلاسیده و چروکیده تشکیل شده است که به قفسه سینه مرد دیگری متصل شده است.)

موضوع فلسفی سومی که در فیلم وجود دارد مربوط به شک به دنیای بیرون است. آیا امکان دارد که کل تجربه من از دنیا فقط یک رویا یا کابوس باشد؟ در قسمتی از فیلم این پیغامی ست که دکتر به کوید منتقل می کند، که البته کوید در جواب آن دکتر را می کشد. ولی این قضیه همچنین باعث می شود این امکان فراهم شود تا بیننده فکر کند شاید قسمتی یا حتی کل تجربیات کوید غیرواقعی هستند و اینکه کوید ساکن یک دنیای شبیه سازی شده ی رویا گونه است که توسط شرکت یادآوری کامل ساخته شده است. (این روش پنهانی و پارانویایی که توسط آن این ایده توسط کارگردان در فیلم گنجانده شده بسیار زیرکانه تر از روشی است که در ماتریکس دیده می شود.) اگرچه که قسمت های اصلی این داستان بطور کلی این تعبیر را رد می کنند، تعدادی از دانشجویان من به این نکته اشاره کرده اند که شاید صحنه بیدار شدن مبهم اول فیلم و  سکانس پایان فیلم در واقع نشان می دهند که این اتفاقات کلا یک خواب بوده است. (آخرین جمله کوید نیز در فیلم این جمله است: «همین الان یک فکر خیلی بد به ذهنم رسید... اگر اینها همه ش خواب باشد چه؟) سوال دیگری که مطرح می شود در مورد ذات شک ناشی از حس های محدود ماست: در اینجا استفاده کوید از پروژکتور تصویر هولوگرافی سوالاتی مطرح  می سازد راجع به اینکه برای دشمنان وی چه چیزی واقعی و چه چیزی غیرواقعی است؟

در نتیجه، چیزی که ما با آن سر و کار داریم در واقع تعداد زیادی از مسائل فلسفی است که در یک قاب غیر معمول، یک فیلم اکشن هالیوودی، به نمایش گذاشته شده است. اگرچه که این فرم از نمایش مانع از آن می شود که بصورت عمیق تر به این مسائل پرداخته شود، اما نکته ی مثبتی که وجود دارد این است که چنین فیلمی می تواند حداقل این مضامین را به طیف گسترده ای از مردم سینما-رو نشان بدهد. با نگاهی سطحی به این مسائل می توان پی برد که موضوعاتی از قبیل حافظه و خاطره، واقعیت و ظاهر، ذات واقعی «خویشتن» و ... تنها به عنوان ابزارهایی برای پیشبرد داستان مورد استفاده قرار گرفته اند که لابه لای صحنه های اکشن سریع و جلوه های ویژه گم شده اند. این قضیه نیز از مشکلات فلسفی مربوط به سرگرمی هاست. تنها امیدی که می توان از چنین فیلمی داشت این است که شاید این موضوعات تا مدتی در ذهن بیننده ها باقی بمانند و آنها بعدها در جمع های دوستانه خود به بحث در مورد آنها بپردازند.

 

مقاله بعدی: فیلم های در مورد فلسفه: بررسی فیلم "شب من در خانه ماد"

نظرات  (۱)

I once saw the movie, but just action-fun-wise
Its cool to see it once more, this time with the viewpoint u provided
thanks Are

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی