.:: خوراک مغز ::. ادبیات، سینما، و دنیای تکنولوژی

وبلاگ شخصی آرش رحمانی

ادبیات در قرن 21

دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۱۵ ب.ظ

ادبیات در قرن 21

وقتی که در مورد ادبیات صحبت می کنیم دقیقا چه معنایی از آن برداشت می شود؟ جوابی که اکثر اساتید ادبیات به این سوال کلیشه ای می دهند این است که اصولا ادبیات قابل تعریف نیست زیراکه معمولا واژه ی ادبیات شامل چنان طیف گسترده ای از مطالب می شود که نمی توان آن را بطور دقیقی تعریف کرد. در گفتمان های مدرن،  این کلمه با محیط آکادمیکی که در آن ادبیات تدریس می شود عجین شده است و طبق این تعریف مدرن، ادبیات به مجموعه آثار ادبی، فلسفی، تاریخی و ... گفته می شود که نسل های مختلفی به مطالعه آنها پرداخته اند و اکنون اصول و پایه ی تفکرات ما را تشکیل می دهند. با این وجود، ادبیات را بصورت کلی تری نیز می توان تعریف کرد به این شکل که ادبیات شامل هرگونه متن نوشته شده ای می شود. این تعریف اگرچه که با مشکلاتی نیز همراه است اما باید اذعان کرد در عصر اینترنت تعریف درستی می باشد: عصری که در آن کلمات قابل دسترس تر و دمکرات تر از هر زمان دیگری هستند.


«مرگ چاپ» عبارتی است که در طول یک دهه گذشته بیش از هر زمان دیگری بکار رفته است. گسترش کاربرد این عبارت را می توان به دلایل زیادی از جمله در دسترس بودن وسایل الکترونیکی مانند گوشی های هوشمند و تبلت ها نسبت داد. گسترش کاربرد این وسایل باعث شده است که آثار ادبی، فلسفی، و تاریخی ماندگاری بیشتری داشته باشند و در نتیجه نسخه های الکترونیکی کتاب ها ارزان تر و جهانی تر بشوند. فروش کتاب های چاپی در کنار روزنامه ها و مجلات کاغذی در طول چند سال گذشته به شدت کاهش یافته در حالیکه اشتها و بیقراری ما برای دریافت اطلاعات از هر زمان دیگری بیشتر شده است.

این قضیه در مورد منابع ژورنالیستی نمود بیشتری دارد زیرا آنها مدیومی هستند که همیشه مجبور بوده اند دقت و هیجان را در کنار هم عرضه کنند و حالا مجبور هستند در دنیای مجازی نیز به این کار دست بزنند. سایت های اجتماعی نیز در این قضیه دخیل بوده اند. توییتر به عنوان مثال فرم ادبی مخصوص خود را دارد که در آن کاربران باید پیغام های خود را به 140 کاراکتر محدود کنند. وبلاگ ها هم به اشخاص حقیقی و هم به سازمان ها بزرگ و کوچک این امکان را داده اند که آزادانه به بیان مسائل و دیدگاه های خود بپردازند. طبیعت فرامتنی اینترنت با کمک حضور همه جانبه ی رسانه های اجتماعی باعث شده اند که گفت و گو های جهانی، فارغ از محدودیت های مکانی و زمانی، بصورت بی وقفه صورت بگیرند. انجمن های اینترنتی که زمانی مکانی مخصوص شیفتگان اینترنت و دنیای کامپیوتر بود اکنون قابل دسترس تر هستند و افراد عادی نیز به طرح مباحث مورد علاقه ی خود در آن ها می پردازند.


شکل های «کلاسیک» ادبی از جمله رمان ها، نمایشنامه ها و اشعار البته با مقوله تکنولوژی سر ناسازگاری داشته اند. اگرچه که اشکال مختلفی از «ادبیات الکترونیکی» در طول سالیان گذشته بوجود آمده اند، اما باید توجه داشت که این فرم های جدید به هیچ وجه همه گیر نبوده اند. ژانرهای ادبی جدید از جمله فرامتن (داستان های تعاملی)، شعر مصور، و حتی ادبیات اس ام اسی با وجود رشدشان، همیشه محدود به حلقه های محدودی از افراد بوده اند.

سازوکار دنیای مدرن، با تکیه بر تغییرات سریع در تکنولوژی، و نرخ باورنکردنی رشد و توسعه در کنار تغییر سریع ارزش ها باعث شده است که تحرک به ارزش اصلی این دنیا تبدیل شود: گردش سریع اطلاعات و مردم به صورتی که هر چیزی در این دنیا قابل حل و دورانداختنی و قابل چشم پوشی است.

اما ما نیز با دیدی منفی پتانسیل این تحرک را نادیده گرفته ایم و این قضیه باعث شده است که هرگونه فهم رمانتیک از این ایده را غیرممکن بدانیم. این دید منفی را می شود در اثاری که بعد از حوادث یازده سپتامبر نوشته شده اند دید. تروریسم، تضاد و تقابل و جدل بین تمدن ها در کنار نقد های پوپولیستی و بی ارزش صحنه های ادبی دنیا را در سال های آغازین قرن 21 فراگرفته اند.

یکی از آثار این تغییر، افزایش علاقه به تولید آثار علمی-تخیلی است. از جمله دلایل بیشمار این مقوله می توان به این موضوع اشاره کرد که مرکز توجه دیالکتیک مابین دنیا و زبانی که برای توصیف آن بکار می رود شکاف های متعددی است که در یک «خود» فرهنگی می توان دید. یک اکتان (قهرمان در معنای گریماسی کلمه) و تمامی دگردیسی هایش، موازی و همسو با پیشرفت های تکنولوژی، به یک گفتمان جدا تبدیل می شود و با کنار زدن ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه و جایگزینی آن با مقوله نااشنا، به مبارزه با منسوخ شدن خود می پردازد. و این سرنوشتی است که از سال 1950 به بعد بنیان آن نهاده شد.

اوج گیری ژانر علمی تخیلی به کاری که تئاتر ابسورد نیز انجام داد بی ربط نیست. گیرافتاده و مستأصل مابین مدرنیسم و پست مدرنیسم، مقوله ابسورد در آثار کامو، بکت و یونسکو،  اجبار به تصویر کشیدن انسان خوب و برتر را از میان برداشته و با تکیه بر گفتمانی هستی شناسانه، به شکست انسان و دیدگاه هایش می پردازد. نسل بیت کروواک، گینزبرگ و باروز نیز دقیقا به ریشه های این گسستگی می پردازد.

در نتیجه، می توان گفت که اگرچه ادبیات باید خود را با جامعه تغییر دهد، اما هنوز هم دغدغه اصلی نویسندگان بزرگ بررسی سوالات ازلی و ابدی در مورد انسان و ذات وی است. کاری که این نویسندگان باید انجام دهند وفق دادن خود با شیوه های نوین و آشتی با تکنولوژی های همیشه در حال تغییری است که ما را احاطه کرده اند.

نظرات  (۱)

tnx dude
come again more
پاسخ:
ممنون امید جان. حتما.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی